اميرصدرا (ميش ميش ماما)اميرصدرا (ميش ميش ماما)، تا این لحظه: 15 سال و 2 ماه و 22 روز سن داره

ميش ميش ماما

اسم پیدا نکردیم

سلام عزیزکم دردانه ماما, الهی که این آنفلوانزای لعنتی دربدر بشه نسل اش نابود بشه چی از پسر گلم میخواد من چقدر خوشحال بودم که پسملم واکسن زده دیگه مریض نمیشه خودم پسملمو چشم زدم چن روزه همش تب داری تویه روز چقدر ضعیف شدی چشات گودافتاده احساس میکنم حتی وزن کم کردی غذا هم نمیخوری خوبه که از نی نی سایتی ها متوجه شدم که طبیعیه چون مامانا هم میگفتن بچه هاشون دل درد دارن والا مامانی قادره تو یه روز یه سناریوی قوی در مورد بیماریت تو ذهنش بسازه شب با اینکه غذا داشتیم به بابایی گفتم برات کباب بگیره  مثل قحطی زده ها اونو خوردی  من وبابایی هم غذامون مونده بود هی کباب تورو ناخنک میزدیم من به بابایی میگفتم دیگه بسه بزار امیر بخوره بابایی هم به ...
23 دی 1393
1207 12 18 ادامه مطلب

ته دیگ کدو تمبل

این یکی از اون غذاهایی است که من همیشه عاشقشم و منتظر زمان کدو تمبل میشم تا اینو بپزم در سفری که برای گرفتن گوجه رفته بودیم از همون باغ کدو تمبل هم گرفتیم ولی همش با خودم میگم ای کاش زیاد گرفته بودیم. ابتدا مواد لازم: کدوتمبل  برنج لوبیا چشم بلبلی نمک شکر به یا مارمالاد به دارچین  کره ابتدا کدو تمبل رو آماده میکنیم وپوستش رو میکنیم و به اندازه های متوسط وبه کلفتی که تو تصویر میبینین می بریم من نه اونقدر نازک میبرم که به ته دیگ بچسبه ونه اونقدر کلفت می برم که پختش زیاد زمان ببره چون مقدار برنج مصرفی ما کم هستش برای همین زمان پخت ماهم کمه .به همین ترتیب من به ها رو هم پوست میکنم همیشه من این غذا رو به هم...
29 مهر 1393

آمادگی برای زمستان

تابستون تموم شد  وماه مهرومحبت شروع شد فکر میکنم تو این دوره از سن وسال بچه یکم استرس مامانا بیشتر میشه و تمرکزشون بیشتر رو بچه است تا خونه وزندگی اخه پسمل خوشگلم داره به سلامتی میره مدرسه ولی با اینهمه به چن تا از کارای خونه تونستم برسم که یکی از اونا درست کردن یه سسی هستش که با گوجه درست میکنم این دستور رو از یکی از کانالای ترکیه یاد گرفتم که خیلی خوشم میاد ودوساله که درست میکنم وخیلی راضی هستم برای گرفتن گوجه راهی یکی از روستاهای مشگین به اسم پیرازمیان شدیم که روستای یکی از دوستای دده جون می باشد نه اینکه دیگه اواخر شهریور ماه هستش دیگه مسافر خیلی کمه ولی هنوز تابلوی پیرازمیان منطقه گردشگری و توریستی در ورودی روستا بود همینکه رسیدیم ...
13 مهر 1393

پيراشكي مان جون(مامان جون از زبون اميرصدرا)

بسم الله اين اولين پست آشپزي من تو سايت اميرصدرامه ،باز ميگم من آشپز نيستم كلاس آشپزي نرفتم ولي اون چيزايي كه خوشم مياد ميخوام اينجا بيارم تا اگه كسي خواست استفاده كنه. پنج شنبه خونه مان جون ناهار دعوت بوديم زود بيدارشديم حاضر شديم رفتيم خونه مان جون ،همينكه رسيديم ديديم مان جون يه سفره اي انداخته داره يه كارايي ميكنه ، يه كارخوب چون ميدونه من عاشق غذاهاي سنتي هستم حالا شروع ميكنم به توضيح غذاي مان جون: اين غذايي كه مان جون درس ميكنه اسمش به زبان ما كته هست نه همون كته برنجي كه اين يه نوع غذايي شبيه پيراشكي هستش كه با خمير وسبزي محلي كه ما بهش ميگيم شومين درس ميشه كه اوايل سال يعني فروردين ماه تو فضاهاي سبز ومعمولا بيرون شهر رشد ميكنه ...
30 فروردين 1393

آشپزباشي

ميگن تركا قبل جك گفتن ميخندن نمونه اش هم من  من آشپز نيستم چه برسه يه آشپز ماهر ولي آشپزي رو دوست دارم (برگرفته از بيانات امام خميني ره كه ميگفت من ورزشكار نيستم ولي ورزشكاران رو دوست دارم ) آشپزي رو خيلي دوست دارم تو تلويزيون باشه اينترنت باشه كتاب باشه سايت باشه هرچي باشه دنبالش ميكنم ولي تو عمل مهارت زيادي ندارم ولي پر از نكات ريز آشپزيم برا همين برا دلم ميخواستم اين قسمت رو باز كنم كه فقط وفقط تجربياتمو بنويسم نه اينكه آشپزي به كسي ياد بدم همين و همين و اين يه شروع تازه اس براي من   ...
12 اسفند 1392
1