اميرصدرا (ميش ميش ماما)اميرصدرا (ميش ميش ماما)، تا این لحظه: 15 سال و 2 ماه و 17 روز سن داره

ميش ميش ماما

احوالات این روزای ما

1393/8/26 10:30
1,264 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر گلم این روزها چقدر حال عجیبی داریم همگی یه حس غریب یه حس نامعلوم .به نظرمن داریم معنی دقیق زندگی رو میفهمیم به یه خبری ازته دل خوشحالیم درعین حال با خبر از دست رفتن کسی ناراحت, با پیش رفتن کارهای خونه جدید خوشحالیم با ناراحتی هاونگرانی های مامان جون نگران. چقدر این روزها قاطی شده احساساتم ودر هرحال دوست دارم پسر گلم دین روی ماه تو هرروز امید به زندگی رو در من بیشتر میکنه. خیلی راحت میشه بزرگ شدن و مرد شدن تو رو این روزها درک کرد چقدر مستقل شدنت این روزها دلگرمم میکنه صبح ها با من بلند میشی و آماده میشی که از خونه بریم چقدر حس دوست داشتنی هست. چقدر با سلیقه و ریلکس صبحونه میخوری بی هیچ عجله ای و هیچ نگرانی. وسطای بدو بدوهای خودم تو اتاق ها  وآشپرخونه بعضی موقع ها سرت داد می زنم امیرصدرا توروخدا زود باش دیرمون شده و تو با یه نگاه آرام و ریلکس که چشماتو بالا میاری و یه نگاه بی تفاوتی به من میکنی خندم میگیره با خودم میگم خدایا این پسر چقدر آرومه و ریلکسه وبعدش منم آروم میشم و میگم نباید باعث بشم تو هم مثل من بی قراری کنی واسه هرکاری,ومنم مثل تو آروم میشم و میشینم اما مثل تو خودم آروم نیستم و یه نگاه به ساعت میندازم و یه نگاه به دهن تو که چقدر آروم حرکت میکنه بچه ها و بزرگترای اداره ای تو کوچه یکی یکی میرن و همش با خودم میگم وای امیر محمد رفت , وای کسری هم رفت , ای وای من دکتر نمازی هم رفت وما همچنان آرام و ریلکس سر سفره صبحونه تو نشستیم و منتظریم پسر گلم صبحونه اشو میل کنه جالبش اینه که وقتی بعضی موقع ها به تو میگم که امیرم زود باش اروم اروم چشماتو میاری بالا وبهم میگی مامانی ناهارمو گذاشتی تو کیفم میخندم و میگم آره پسرم دوباره میپرسی مامانی شیرم رو هم گذاشتی میگم آره پسرم چقدر تو آرومی پسرم ایشالا همیشه و همه حال دلت اینقدر آروم و آروم باشه پسر گلم این دعایی هستش که هرروز با دیدنت از خدا میخوام بالاخره بعد از حرکت همه سرویس ها و ماشینهای ادم های سحر خیز کوچه و همسایه ما هم راه میفتیم بابایی به خاطر تاخیر هرروزه ما ماشین رو از پارکینگ در میاره و توکوچه نگه میداره و سوییچ رو هم تو پله میزاره و تو بدو بدو کفشتو می پوشی تا زودتر از من سوییچ رو برداری و در ماشین رو تو باز کنی بعدش میشینی و بعد ماشین رو روشن میکنی و دیگه راحت تو صندلیت میشینی و بیرون رو نگاه میکنی تا مسیر مدرسه دنبال ماشین گنده  میگردی وهمش تو مسیر صحبت از  اونها میکنی که دیروز اینجا این ماشین بود اینجوری دستشو بالا آورده بود و....... و بالا خره بعد از طی کردن ساعاتی چند در تصور من به مدرسه می رسیم من دیگه از ماشین در نمیام هرچند دلهره منو میکشه که چجوری رسید داخل مدرسه اما میگم دیگه باید پسرم مستقل شه و بتونه بعضی از کارهاشو خودش انجام بده آفرین به پسر زرنگم که بدون هیچ اعتراضی خودش راه میفته و میره مدرسه اما موقع برگشت دیگه بابایی بر میگردی و ماموریت من تا این قسمت از روزه وقتی می رسم خونه تو و بابایی رسیدین و تو پشت دیوار آشپزخونه قایم شدی که منو بترسونی اما دیگه کلکتو فهمیدم و منم پشت همون دیوار می ایستم و دیگه جلو نمیام و تو بعد یکم انتظار میایی بیرون و از ته ته ته ته دلت میخندی من اونموقع خوشحالترین وخوشبخت ترین آدم دنیام تو میخندی و من فقط نگات میکنم و دستامو باز میکنم و تو بغلم میکنی و میگی بزار برم از اون گوشه خونه بیام بغلت و میری و دوباره با یک دو سه بدو بدو میایی بغلم میکنی و بعدش بابایی مثل هرروز جیغ میزنه زودباشین بیایین سرسفره و ما باخنده میریم که دستامونو بشوریم و بیاییم سرسفره وقتی سر سفره ای هرروز بهم میگی مامانی من ازت بخوام نری باشگاه تو قبول میکنی منم یه نگاهی بهت میکنم میگم که خاله نسرین عصبانی میشه نرم عسلم زودی میرم و برمیگردم و تو مثل همیشه قبول میکنی و اما وقتی ازت میپرسم که تومدرسه چیکار کردین انگارمنتظر همین سوالم باشی زودی بلن میشی و کیفتومیاری ودفترتو درمیاری و مشقاتو می نویسی این کارت خیلی خوشحالم میکنه با اینکه خسته ام اما سعی میکنم پیشت بشینم تا تکلبفتو بنویسی فقط یه مادر میتونه واسه درس خوندن یه بچه اینقدر خوشحال باشه چقدر خوشحالم خوشحال خوشحال از کتاب دستت گرفتن ات از مداد دستت گرفتن ات از پاک کردن مشق هایی که اشتباه نوشتی , امیدوارم تا آخرش عاشق کتاب و یاد گرفتن باشی دانشمند مامانی.از دیگر علائم بزرگ شدنت اینه که امسال مثل بزرگتر ها تو مراسم عزارداری امام حسین شرکت کردی چقدر نگاهتو به دنیا دوست دارم امیرصدرام  چقدر جالب نگاه می کنی بعد مسجد رفتنات همش میایی وواسه من توخوه اون مراسما رو اجرا میکردی وسطا صلوات میخوندی وسطا دعا میکردی وبعضی وقتها برام از کارایی که اونجا انجام دادین میگفتی اینکه بابا چجوری گریه می کرد اینکه آقای روحانی چه چیزایی میگفت و یکی از روزها که آروم با خودت داشتی بازی میکردی گوشه ای اروم بدون اینکه بفهمی ازت عکس گرفتم این حکایت کلی بازی کردن تو با اسباب بازیهاته .تو حتی با ماشینهات هم بازی کنی ته ماجرا خونه بازی هستش خیلیا میگن حتما پشت سرت یه ابجی میاری ماهم میگیم ایشالا خندونک

با این عکس آخریت اینقدر ور رفتم تا بالاخره همشکل بغلی شد میگم که قدر مامانی رو بدونی خندونک شوخی کردم عمرم زندگیم وتازه یکی از علایم دیگر بزرگ شدنت اینه که دیگه از مدرسه با دست وپای زخمی نمیایی اره پسره گلم روزای اولی هرسری یه جاییت زخم میشد وای جیگرم خون میشد (مثل همیشه وقتی اینجوری میبینمت و ناراحت میشم ته دلم اروم میگم خدایا به مادرای شهدا صبر بده )ولی یک سری دیگه راحت من یک ساعت تو مدرسه نشستم و همش به مربیات میگفتم اگه چشم پسرم زخمی میشد من باید چه خاکی به سرم میکردم چرامراقبش نبودین چرا ندیدین این اینجوری شده وهمش اونا منو اروم میکردن وقول دادن که با مربی اش وپسری که اونکارو کرده بود گوشزد کنن ولی من با مربیات موافق بودم که باید خودت از خودت دفاع کنی ووقتی ماما بابا نیستن مواظب خودت باشب پسر زرنگم.سری های اول استرسم زیاد بود ویادم رفته بود ازت عکس بگیرم اما دیگه این اخری و شاهکار بزرگ علی توتونچی رو ازت عکس گرفتم تا ببینی.

آره پسر گلم اینم حکایت این روزای ماست داریم مسیر تکامل تورو سیر میکنیم آرام

پسندها (12)

نظرات (13)

مامان راحله
26 آبان 93 11:54
__________________________111¶¶¶111 _______________________1¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ _____________________¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶1 ___________________1¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶1 ____________11111¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶11¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ ________1¶¶¶¶¶¶11¶¶¶¶¶¶¶¶¶1111111¶¶¶¶¶¶¶¶1 _______¶¶¶11¶¶¶¶11111¶¶¶¶¶11111111¶¶¶¶¶¶¶1 ______¶¶¶¶1¶¶¶¶¶¶¶¶111¶¶¶¶1111¶11¶¶¶¶¶¶¶¶ ____________¶¶¶¶¶¶¶¶¶11¶¶¶111111¶¶¶11111111 _____________¶¶¶¶¶¶¶¶¶11¶¶¶111¶¶¶111111111¶¶1 _____________1¶¶¶¶¶¶¶¶¶11¶¶¶¶¶¶111¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ _____________¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶111¶¶1111¶¶¶¶¶¶¶¶¶ _____________¶¶¶¶¶¶1¶¶¶¶11¶1111¶¶¶¶¶¶¶¶¶1 ____________¶¶¶¶¶¶111¶¶¶111111¶¶¶¶1¶¶¶¶¶¶ ____________¶¶¶¶¶111¶¶¶¶11111¶¶¶¶11¶¶¶¶¶¶ ____________¶¶¶¶11111¶¶¶¶111¶¶¶¶111¶¶¶¶¶¶ ____________¶¶¶¶11111¶¶¶¶11¶¶¶¶1111¶¶¶¶¶¶ ____________¶¶¶¶¶1111¶¶¶1¶¶¶¶¶11111¶¶¶¶¶¶ ____________1¶¶¶¶11111¶¶¶¶¶¶1111111¶¶¶¶¶¶ _____________¶¶¶¶¶1111¶¶¶¶1111111¶¶¶¶¶¶¶1 _____________1¶¶¶¶¶¶¶1¶¶¶1111111¶¶¶¶¶¶¶¶ ______________1¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶1¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ ________________¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶1 ____¶____________11¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶1 ___¶¶¶_____________1¶¶¶¶¶1¶¶¶¶11 __¶¶¶¶____________¶¶¶11¶¶1 _¶¶¶¶¶1___________¶___11¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶1__________¶__¶1¶¶¶ ¶1¶1¶¶¶¶_________¶¶_1¶¶¶1 ¶11¶¶¶¶¶¶_______1¶__¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶¶¶_______¶__¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶¶¶_________¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶¶¶________¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶¶¶_______¶¶1_11111 ¶¶¶¶¶¶¶¶______¶¶11¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶1 ¶¶¶¶¶¶¶¶_____¶¶1¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ ¶11¶¶¶¶____¶¶¶_¶¶¶1111¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶1 ¶11¶¶¶__1¶¶¶____¶¶¶¶1111¶¶¶¶¶¶¶¶¶1 ¶¶¶¶1__¶¶¶1______¶¶¶¶¶11¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶1 ¶1___1¶¶¶__________¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ ¶__¶¶¶¶______________1¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ 1¶¶¶¶___________________111¶11¶1 ¶¶1
مامان و باباي امير
پاسخ
هیچ چیز به اندازه دیدن دوستان درکنارمون خوشحالمون نمیکنه مطمبن باشین خیلی خوشحالمون کردین که به ما سرزدین دوستتون داریم من وامیرصدرا رو میگم عزیز بازم منتظرتون هستیم
مامان راحله
26 آبان 93 11:55
ان شالله همیشه شاد باشید مرسی خانومی عزیز خوشحالمون کردین حسابی
مامان ریحانه
26 آبان 93 12:09
سلام عزززززززززززززززززززیزم چه عجب شما تشریف آوردی و پست گذاشتی کم کم داشتم نگران میشدم متنتو تا آخر خوندم خیلی قشنگه عزیزم امیدوارم همیشه سلامت باشی و به زندگیت شادی ببخشی باور کن خیلی خوشحال شدم اومدی هر روز منتظرت بودم عزیزم امیر صدرای گلم را خیلی ببوس
مامان و باباي امير
پاسخ
سلام خانومی عزیز منم خوشحالم که به ما سرزدین من یکم تمبل تشریف دارم عزیز دیر دیر پست میزارم ولی همیشه به شما سر میزنم متن ناقص بود کاملش کردم امیدوارم دوباره بهم سربزنین امیرصدرا هم دستبوسه خاله مهربون
مامان مبینا
26 آبان 93 14:29
سلام مامان مهربون انشالله همیشه خوشحال وخندون باشید دوست عزیز همه متن رو خوندم جالب بود
مامان و باباي امير
پاسخ
سلام مامانی عزیز ممنون که به ما سرزدین خوشحالمون کردین بازم منتظرتون هستیم ممنون که وقت گذاشتین و متن رو خوندین لطف کردین عزیز
مامان ریحانه
27 آبان 93 11:03
وای وای وای این امیر ارسلان نامداره که به این روز افتاده چه عروسک بازیم میکنه پسر گلی ما عزیزم خیلی مواظبش باش یه عالمه بوووووووووووووووووووووووووس برای امیر صدرای ملوس
مامان و باباي امير
پاسخ
سلام خانومی عزیز اره واقعا این امیرصدرا بعضی وقتهایه کارایی میکنه که من مات و مبهوت میشینم و فقط نگاه میکنم مرسی گلم از محبتی که نسبت به ما دارین
الهام مامان علیرضا
27 آبان 93 22:30
ماشالهبه امیر خان که تا این حد آقا شده نسرین جان حسابی خوش به حالتون شده با این شازده پسر که این همه کار مفید انجام میده خدا براتون حفظش کنه
مامان و باباي امير
پاسخ
قربونت الهام جون جقدر امیدوارم میکنی اینجوری از پسر گلم تعریف میکنی لطف کردی عزیزم علیرضا جون رو ببوس
مامان سیما و بابامجید
28 آبان 93 18:44
مطالبی که می نویسی خیلی قشنگن کاملا احساس می کنم که از اعماق وجودت نوشتی خدا این فرشته کوچک آسمونی رو برات حفظ کنه . خیلی هم باهوش و زرنگه . قربون اون چشمای معصومش بشه خاله
مامان و باباي امير
پاسخ
مرسی گلم دلمون براتون حسابی تنگ شده بود والان خوشحالیم که مرتب میایین پسرک گلت رو ببوس من وامیرصدرا همیشه به یادتون هستیم و منتظرتون هستیم
زهرا مامان ایلیا جون
29 آبان 93 4:27
سلام دوست جونی ممنونم که تو پرسش و پاسخ راهنماییم کردین میشه لطف بهم بگید رنگ بژ منظورتون چه رنگی هست .. اگه بشه زودتر بهم خبر بدین چون رنگکار میخواد شروع کنه ممممممممممنونم
مامان و باباي امير
پاسخ
سلام خانومی عزیز براتون تو سایتتون پیام گذاشتم امیدوارم که رنگ خونتون خوب ازآب دربیاد ومبارکتون باشه
مریم مامان آیدین
1 آذر 93 17:19
سلام دوستم خوبین.....گل پسری خوبه ماشالا معلومه آقاییه واسه خودش....چقدر از آرامشش خوشم اومد خیلی هم قشنگ بازی میکنه....ایشالا خواهرشو اینجوری بخوابونه
مامان و باباي امير
پاسخ
سلام عزیزم مرسی که به ما سرزدین لطف دارین شما مرسی که آرزوی خوبی برای ما کردین
ღمامان نسیمღ(✾◕ ‿ ◕✾)
4 آذر 93 23:01
سلام.حکایتتون بسیار عالی بود دوست خوبم،ولی آخر بدی داشت.خدا براتون نگهش داره.
مامان و باباي امير
پاسخ
سلام عزیز مرسی که به ماسرزدین سلنای عزیز رو ببوسین لطف کردین
مامان نعیم
8 آذر 93 10:28
عزیزم خدا حفظش کنه شما همیشه مارو شرمنده میکنی اما من تنبل برای نظر گذاشتن وقت پیدا نمیکنم ان شالله که مسیر رشد دلبندتون رو همیشه با خوشی و شادی و سلامتی طی کنین انشالله بهشت زیر پامونه غصه نخور
مامان و باباي امير
پاسخ
سلام عزیزم لطف کردی نه تمبل نیستی میدونی که وقت نمیشه لطف دارین شما وایشالاعزیزم
مامانی فاطمه
8 آذر 93 14:06
ماشااله به گل پسر آروم دیگه مامانی آقاپسر مردی شده برا خودش ممنونم که پیشمون آمدی عزیزم
مامان و باباي امير
پاسخ
مرسی خانومی عزیز لطف دارین شما ماهم خوشحال شدیم که با شما آشنا شدیم
مامان سیما و بابا مجید
16 آذر 93 18:20
سلام خانومی خوبی امیرصدراجونم در چه حاله ؟ مطلب جدید چرا نمیزاری میای اما مطلبت هنوز همون قبلی است ما منتظریم از احوالات پسر نازمون و مدرسبه هرفتنش رفتنش باخبر بشیم . از طرف من ببوسش
مامان و باباي امير
پاسخ
سلام عزيز آره تقريبا هرروز سرميزنم اما دليل خاصي ندارم اما دير ديرمطلب ميزارم باشه قول ميدم ديگه تمبلي نكنم مرسي گلم توهم پسملمونوببوس اميرصدرا هم دستبوسه