زمستان هم گذشت............
من عاشق زمستانم
عاشق اینکه ببینمت در زمستان آرام راه می روی که سر نخوری
گونه هایت از سرما سرخ شده است
سر خود را تا حد ممکن در یقه ات فرو کرده ای
دست هایت در جیب مچاله شده
معصومانه به زمین خیره ای
چقدر دوست داشتنی شده ای
حرفم را پس میگیرم
من عاشق زمستان نیستم ، عاشق توام...
اين زمستان هم گذشت با همه سختيهاش باهمه برفاش با همه سرديهاش با همه تاريكيهاش وبهار خواهد امد پسر دل برفي من دوستت دارم من شرمنده چشماي خواب آلود صبح هاتم ، شرمنده دستاي يخي ات موقع در اومدن از مهد ات هستم من شرمنده چشماي خسته ات توساعت 3 هستم كه چشم انتظار مني تا بيام و از مهد بيارمت ولي بدون عاشقت هستم عاشق چشات ،عاشق دستات، عاشق دلت و تنها دليل كارم اميد به آينده زيباي توست اين يه آرزوي مادرانه بيش نيست ولي باز اميدوارم اميدوارم اينهمه زحمتهات اينهمه بي خوابيهات پايانش بهاري زيبا باشه .
همه عكسايي كه ميزارم براي اينه كه براي تو يادگاري باشن ولي اين پست رو گذاشتم تا خودم به يادم باشه چقدر تو رو اذيت كردم تو اين مدت.عزيزم نازم يكي يدونه ام با همه اين سختيها و اذيت ها باز بدون عاشقتم ودوست دارم تنها كلمه اي كه ميتونم بگم اينه كه منو ببخش به خاطر همه اذيتهام.
توعاشق كلم برگي وبهش ميگي كلمه ، يه روز بعد مهد برات كلم گرفتم ولي تو مونده بودي تو دوراهي كه بخوابي يا بخوري ، ماما به قربون چشات بره