اميرصدرا (ميش ميش ماما)اميرصدرا (ميش ميش ماما)، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه سن داره

ميش ميش ماما

مژده اي دل كه دگرباره بهار آمده است

  مژده ای دل که دگر باره بهار آمده است خوش خرامیده و با حسن و وقار آمده است به تو ای باد صبا می دهمت پیغامی این پیامی است که از دوست به یار آمده است شاد باشید و در این عید و در این سال جدید آرزویی است که از دوست به یار آمده است   درسته كه هنو برفاي سبلان آب نشده  اما كلاغا رو درختا لونه ساختن  درسته كه درختا هنو كچلن اما كوچه بازار پره سبزه هاس همه چي دست به دست هم داده تا زمستون رو بدرقه كنه عيد برهمگان مبارك     ...
27 اسفند 1392

زمستان هم گذشت............

من عاشق زمستانم عاشق اینکه ببینمت در زمستان آرام راه می روی که سر نخوری گونه هایت از سرما سرخ شده است سر خود را تا حد ممکن در یقه ات فرو کرده ای دست هایت در جیب مچاله شده معصومانه به زمین خیره ای چقدر دوست داشتنی شده ای حرفم را پس میگیرم من عاشق زمستان نیستم ، عاشق توام...                                    اين زمستان هم گذشت با همه سختيهاش باهمه برفاش با همه سرديهاش با همه تاريكيهاش وبهار خواهد امد پسر دل برفي من دوستت دارم من شرمنده  چشماي خواب آلود صبح هاتم ، شرمنده دستاي يخي ات موقع در اومدن از مهد ات ه...
20 اسفند 1392

آشپزباشي

ميگن تركا قبل جك گفتن ميخندن نمونه اش هم من  من آشپز نيستم چه برسه يه آشپز ماهر ولي آشپزي رو دوست دارم (برگرفته از بيانات امام خميني ره كه ميگفت من ورزشكار نيستم ولي ورزشكاران رو دوست دارم ) آشپزي رو خيلي دوست دارم تو تلويزيون باشه اينترنت باشه كتاب باشه سايت باشه هرچي باشه دنبالش ميكنم ولي تو عمل مهارت زيادي ندارم ولي پر از نكات ريز آشپزيم برا همين برا دلم ميخواستم اين قسمت رو باز كنم كه فقط وفقط تجربياتمو بنويسم نه اينكه آشپزي به كسي ياد بدم همين و همين و اين يه شروع تازه اس براي من   ...
12 اسفند 1392

جشنواره زمستاني سرعين

سلام نازدونه ماما ،ديروز جمعه بود و هوا هم چند روزه كم وبيش باراني است ولي با دده جون و مامان جون و ما سه نفري رفتيم سرعين .هرچند تو عاشق مسافرتي و هرجايي غير از خونه رو هميشه ترجيح ميدي ولي سرعين و آب بازي يه چيز ديگه اس واسه تو ، هميشه به بابا و ده ده جون اصرار ميكني كه برين آب بازي و آلوارس. هميشه هم بعد اومدن مريضي عفونت ميره تو بدنت و چند هفته اي سرفه وآبريزش داري ، خدا پدر صاحباي اين آبدرمانيا رو بيامرزه نميدونم چرا هميشه خدا اين آبدرمانيا كثيفه نميدونم چاره اي نيس يا اونا كمكاري ميكنن ولي بعد هر سري رفتن پشيمون ميشم ديگه ميگم نميرم ولي بازم هوس ميكنيم ودوباره ميريم و ماجرا دوباره شروع ميشه شايد تو خودت باعث ميشي و مواظب نيستي كه آب ...
10 اسفند 1392

تست شغل هاي مختلف

پسر گلم وقتي يكي ميگه فلان بچه خيلي ارومه واصلا مامانشو اذيت نكرده برام باوركردني نمياد چرا كه بچه دار شدن خيلي سخت تر ازاون چيزيه كه من تو ذهنم قبل تو پرورانده بودم يعني بيشتر ازغذا دادن و لباس خريدنه هرچند من اعتقاد دارم حتي غذا و لباس هم مفهومي علاوه بر خريدن يك بيسكويت يا يه لباس مارك داره مادر وپدر بودن يعني يه ذهن پر از سوالهاي مختلف كه هركدوم ميتونه در آينده بچه تاثير بزاره شايدم من دارم بزرگش ميكنم ولي من اينا رو باتجربه زندگي با تو فهميدم كه هرلحظه لحظه زندگي باتو برام يه تجربه بزرگ بود كه حتي يه لحظه از اون رو فراموش نكردم از ارديبهشت 87 تا الان كه اينو برات مينويسم هر رفتار تو نتيجه اش يا دلهره بوده تو دلم يا شادي يا نگراني بود...
6 اسفند 1392

بهمني هاي خانواده ما

ماه بهمن ماه عجيبي است چقدر اتفاقات زيادي تواين ماه اتفاق افتاده يعني حرف براي گفتن زياده اما بيشترش تو دل محفوظه پسر گلم ، نميخوام اتفاقات بد ماندگار باشه براهمين خوبي ها رو برات به ثبت ميرسونم چون ميخوام برات پيام آور خنده باشم ما به لج سختيها وناخوشيها بايد بخنديم بايد شادي كنيم كاش دنياي ادماي بزرگ هم به اندازه دل بزرگ وپاكت تمييز وزيبا بود پنج سال با تمام سختيهاش نگرانيهاش خوشي هاش زيباييهاش گذشت آرزوم بر اين است كه صد سالگيت رو با اين دل پاك و با اين صورت خندان جشن بگيري.  تو خانواده ما بهمن ماهيا زيادن اگه به ترتيب بگيم اول تولد دايي مهدي بود دائي مهدي ٩ بهمن به دنيا اومده    دده جون كيك و ميوه گرفته بود خوش گذشت انشا...
27 بهمن 1392

تولد خيالي براي پسر زيبايم

سهم من از دنيا پسركوچكي است به بزرگي تمام عشقهاي دنيا........   مطمينم جشن میلادت را به پرواز می روم دراین خانگی ترین آسمانِ بی انتها آسمانی که نه برای من نه برای تو که تنها برای “ما” آبیست … آرزوميكنم  زندگیت را با لبخند هایت نگاه کني نه با اشکهایت سالهای عمرت را با دوستانت بشماري نه با تعداد شمع های روی کیک تولدت …  توفكرم  کدامین هدیه را به قلب مهربانت تقدیم کنیم که خود گنجینه ی زیبایی های عالمی؟ ای شیرینی لطیف ترین سرود طبیعت، چگونه خدا را برای چنین بخشش رنگینی شکر گوییم؟  و ناقابل ترين هديه اي كه ميتونم بدم به تو       &nbs...
14 بهمن 1392

ماه بهمن

سلام پسرگلم بيرون داره بارون مياد من هم از پشت چشماي باروني دارم واست مينويسم شايد خدا ميدونست كه اين ماه چقدر براي من سختيها داره كه تورو براي دلخوشي من تو اين ماه داده واي خداي من اين ماه بهمن چقدر منو اذيت ميكنه نه اين ماه قشنگ خدانيس كه بدجنسه ادمان كه هميشه قلب همو ميشكنن .هميشه تو اين ماه چشام براي همدردي با ابراي توي اسمون باراني اس تنها دلخوشي ام تولد زيباي توست. بغض گلومو گرفته يهو فكر نكني ماماني اون روز زيبا رو فراموش كرده نه پسرگلم من از پشت همه زشتيهاي دنيا چشمام به صورت زيباي توست توي زيبايي دنياي خدايي تو گل سرسبد هداياي خدايي كاش ميشد اين زشتيها يه مهلت كوچيك بهم ميدادن تا طعم خوش ميلادت رو جشن بگيرم به خودم تبريك بگم كه مادر...
8 بهمن 1392