اميرصدرا (ميش ميش ماما)اميرصدرا (ميش ميش ماما)، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 6 روز سن داره

ميش ميش ماما

آمادگی برای زمستان

تابستون تموم شد  وماه مهرومحبت شروع شد فکر میکنم تو این دوره از سن وسال بچه یکم استرس مامانا بیشتر میشه و تمرکزشون بیشتر رو بچه است تا خونه وزندگی اخه پسمل خوشگلم داره به سلامتی میره مدرسه ولی با اینهمه به چن تا از کارای خونه تونستم برسم که یکی از اونا درست کردن یه سسی هستش که با گوجه درست میکنم این دستور رو از یکی از کانالای ترکیه یاد گرفتم که خیلی خوشم میاد ودوساله که درست میکنم وخیلی راضی هستم برای گرفتن گوجه راهی یکی از روستاهای مشگین به اسم پیرازمیان شدیم که روستای یکی از دوستای دده جون می باشد نه اینکه دیگه اواخر شهریور ماه هستش دیگه مسافر خیلی کمه ولی هنوز تابلوی پیرازمیان منطقه گردشگری و توریستی در ورودی روستا بود همینکه رسیدیم ...
13 مهر 1393

سوار بر ماشین زمان

سلام میش میش ماما خواستم بگم هوای دلم ابریه یهویی به فکر افتادم هروقت من دلم میگیره میام سراغت انگار همه متن هام با این جمله شروع شده فکر نکن من همش بدبینم مثل اون کارتونه که همش میگفت من مییییییییییییدونم که بد میاریم نه عسلم تو پناه منی تکیه گاه منی تو رازدار منی میام پیش ات حرفامو گوش بدی یه جون تازه بگیرم برم سراغ زندگی این روزها نی نی سایتی ها عزادار آوینا جون و مامان وباباش هستن همگی قانون زندگی رو میدونیم ولی باز با رفتن عزیزی حال دلمون یهویی ابری میشه ما بیشتر با خاله الهام آَشنا بودیم و از سایت خاله الهام   آوینا جونو  دیده بودیم ایشالا روحشون شاد باشه و البته ما هم مثل علیرضا جون و خاله الهام به قانون جنگل اعتراض داریم ...
27 مرداد 1393

دهه اول زندگي مشتركمان تموم شد

سلام پسر گلم ديگه كم ميام به وبلاگت سر بزنم يه كم شرايط يه كم خودم كه دستم به نوشتن نمياد باعث اين تاخيراس پاك شدن عكسات حالگيري بزرگي بود برام كه هنوز تو شكه اون هستم وبه خودم نيومدم ولي بازم ازت عكس انداختم كه اگه تونستم برات ميزارم ولي دليل اومدم اينجا يه چيز ديگه بود امسال دهه اول زندگيمان تموم شد البته تو از نصفه هاي دهه به جمع من و بابا پيوستي ولي خوب هرچي باشي تو اساس اين زندگي هست سرمايه و نتيجه اين زندگي خيلي دوست دارم عزيزم امسال سالگرد ازدواجمون افتاد به ماه عزيز خدا ماه رمضون ولي برا من يه جورايي خاص بود اولش تصميم داشتم كه خيلي قشنگ بگيرم ولي ديدم بابايي اصلا يادش نيس نميدونم چرا از حال و حوصله افتادم بابايي انگار خيلي خودشو گرفت...
27 تير 1393

من تمبلم آيا

سلام خوشگل ماما عسل ماما ناناز ماما هرروز من اينارو بهت نگم روزم شب نميشه من ديگه بايد اعتراف كنم كه مامان تمبلي هستم هرچقدر سعي ميكنم كه مشكلات سرراه رو بردارم ومرتب برات بنويسم نميشه كه نميشه كامپيوتر خونه خرابه اينجا هم سركار كيس ام گوشي منو نميشناسه اصلا هم نميتونم كاري بكنم اينقدر برات عكس گرفته بودم تو اين سه ماه همش نگر داشته بودم كه بابايي كيس خونه رو درس كنه اما باز بدشانسي اونروز بابايي گوشيمو برده بود برنامه بزنن اقايي محترم تمام اطلاعات گوشيمو به خاطر يه برنامه تميز كارخانه زاد كرده دستش به مراتب درد نكنه اما با همه اين بد بياريها واقعيت اينه كه دوست دارم وهمه اطلاعات سه ماه گذشته رو بدون عكس يعني فقط نامه وار برات ميگم نه مستند ...
10 تير 1393

همســـــــــــــــرم

مرد من از آن مردهایے نیست ک بپسندے . . . از آن مردهایے نیست ک برایت ستاره بچیند . . . فقط از آن دسته معدود مردهایـے ست وقتے نمے بینے اش انگار چیز بزرگے کمـ دارے چیزے قد دوســـت داشتن هایت ک با کسے تکرار نمے شود!   همسرم روزت مبارك      ...
22 ارديبهشت 1393

بايد دخترپــــــــــــدرباشي تا.......

بعضي موقعها پر احساسي پر حرفي ولي هرچقدر با كلمات بازي ميكني باز ميگي كمه نشد اوني كه بايد بگم رو بگم الان تو اون حسم ، هرچند ميدونم كلمه بابا يعني يه دنيا حرف...بابايعني يه دنيا ايستادگي....بايا يعني خستگي هاي پنهان شده درپشت يه لبخند.... بابا يعني ريشه..... بابا يعني تكيه گاه ... بابايعني ستون زندگي.... بازكم ميارم تو ستودن وسرودن پــــــــــــدر ميدونم بايد اونهايي رو كه بابا ندارند درك كرد و كم گفت اما ميخوام با غرور و دلي قرص فريادبزنم كه من بابا دارم و خدا رو براي داشتنش شكر بگم .نميدونم چه حكمتي است از هر كي بپرسي ميگه درسته همه بابا ها خوبن ولي باباي خودم بهترينه و يه چيز ديگه اس ، هرچند كليشه ايه ولي منم ميگم درسته كه همه باباه...
22 ارديبهشت 1393

سر به بيابون زديم

  يه نفس عميق بالاخره سال 92 با همه سختيهاش داشت به اخرش ميرسيد واي خداي من چه روزهايي پشت سر گذاشتيم بعضي موقع ها باخودم فكر ميكنم يعني همه ادما اينقدر مشكل دارن يا ما هستيم كه هرچقدر سعي ميكنيم دنيا رو عوض كنيم وشاد باشيم ولي انگار دنيا با ما لجش گرفته سر همه چي با ما دعوا داره ولي من خودم شخصا ديگه تصميم گرفتم بازوي غم بغل نكنم حتي با وجود ناراحتيها من هم با دنيا لج كردم بگرد تا بگرديم دنياي قشنگ من . بالاخره خانه تكوني تموم شدخداي من  باز تصورش منو ديونه ميكنه همه كارام مونده بود واسه آخر سال  من هميشه اينجوري ام هرسال ميگم ايشالا سال بعد از بهمن شروع ميكنم ولي كو اوني كه ادم شه امسال اصلا درست وحسابي خ...
2 ارديبهشت 1393